خوابی هنوز و درد ز مرهم گذشته است

خوابی هنوز و درد ز مرهم گذشته است
روز تو در سقوط ِ دمامدم گذشته است
آواز در نهان ِ گلو تلخ خفته است
دیگر ترانه از سر ِ سرگم گذشته است
خوابی هنوز و درد به هرکوچه می وزد
دیر است و آفتاب ز شبنم گذشته است
نیزار خط کشید به دور خود و بخفت
آهوی واژه از دل اردم گذشته است
این سنگ های سخت به دریا رسیده اند
آب از صدای هاجر و زمزم گذشته است
باید نگفته های ترا ابر برکشد
تندر به ضربه های پر از نم گذشته است
مگذار داستان کهن یاد مان رود
سهراب از شهامت رستم گذشته است
با زال در تمامت کابل ترانه شو
رودابه عاشقانه از این یم گذشته است
کابل، چگونه نام تو خورشید میشود
خوابی هنوز و درد ز مرهم گذشته است

حمیرا نکهت دستگیرزاده
اردم- نام سوره های بزرگ زند و پازند

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *