دارد این خوبی که صلح از جانب او میشود
رونق خوبیت باید مگسل از روشندلان
گل جدا از شمع چون افتاد بدبو میشود
بر سر خاکش به جای شمع تیری مینهد
هرکه قربان کمانداران ابرو میشود
گفت احوال نهان را گریهام با آب و تاب
روز اول طفل اشک ما سخنگو میشود
بر دورویی چون مدار عالمست آخر چرا
کار ما با هرکسی کافتاد یکرو میشود
پیرو دل را هزاران دردسر آید به پیش
طفل چون رو بیش باید بیش بدخو میشود
طاعت ما هم به سوی آسمانها میرود
روز محشر چون به عصیان هم ترازو میشود
بس که میمیرد برای خشم و ناز او کلیم
عندلیب غنچههای چین ابرو میشود