نشان گرفته فضا را نگاههای حسود
تمام قسمتت از زندگیست تنهایی
تو آتشی و زبان ترا نداند دود
تو تا به حدی افسانهای در این شب که
کنند آغازت با یکی دو بود و نبود
تو شهرزادی و شهر از حضور تو لبریز
که از هراس تو دار است استخوانفرسود
صدای تو چه قدر جاودانهگی دارد
ترا شنیدهام این بار با تمام وجود
دو رودبار غزل سخت جاریاند از تو
به چشمهایت – سرچشمههای عشق- درود
پرندهام تو از این باغها طمع چه کنی
که باغبانها هستند اهل عاد و ثمود
پرندهام! تو و پروازهای دور برو
فراتر اوج بگیر از نگاههای حسود
خالده فروغ