چرا نام مشتی گدایان بَرم؟
ستایش به درویش سلطان برم؟
نخستین خدیو دیار وجود
بهین موجهٔ چشمه ساران جود
قدم سای بزم، ایزد پاک را
مربع نشین، تخت لولاک را
به بربستن رخت ازین کهنه دیر
براق خرامنده اش، برق سیر
فرازندهٔ پایهٔ سروری
برازندهٔ تاج پیغمبری
گل از نافهٔ خلق او مشک بوی
خور از بادهٔ مهر او، سرخ روی
دل از نعمت عام او، چیردست
لب از لذّت نام او، شیر مست
به نیروی تیغش، ظفر سرفراز
به رخسار عهدش، در بخت باز
به کفر، آذر از نور ایمان او
به کین خنجر، از مهر رخشان او