ای درد تو یار جانی من

ای درد تو یار جانی من
اندوه تو شادمانی من
پیرایه ی داغ توست چون شمع
سرمایه ی زندگانی من
بیماری من حلاوت آمیخت
با تلخی زندگانی من
آهن موم است از تب گرم
در پنجهٔ ناتوانی من
دشوار زمانه گشت آسان
از همّت سخت جانی من
عنقا که شنیده ای ز افواه
نامی ست ز بی نشانی من
گویند حزین به داستان ها
از نغمهٔ باستانی من
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *