ز خاموشی دلم را پاس الفت مدعا باشد

ز خاموشی دلم را پاس الفت مدعا باشد
دمی هرگز نمی خواهم دو لب از هم جدا باشد
نگه دارد چرا در سینه، سالک عقدهٔ دل را
در آن وادی که خارش، ناخن مشکل گشا باشد
فرو ریزد اگر ایوان گردون، نیست پروایی
خرابات ارم بنیاد ما، عالی بنا باشد
به جرم بت پرستی از نظر افکنده ای ما را
چرا کس ای صنم این گونه کافر ماجرا باشد؟
حزین خسته دل را کشتی از بی‌التفاتی‌ها
چرا با آشنا، کس اینقدر دیرآشنا باشد؟
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *