این عقده را به ناخن مشکل گشا گذاشت
پنداشت چون سپند،که میدان آتش است
هرجا به سینه، شعلهٔ داغ تو، پا گذاشت
صرف لب تو کرد قضا، صاف رنگ و بو
دردی که ماند در قدح غنچه وا گذاشت
در زیر سنگ، سبزه سبک بارتر از اوست
هرکس به دوش، منّت نشو و نما گذاشت
گام نخست وحشت مجنون به گرد رفت
راهی که شور عشق، مرا پیش پا گذاشت
ناید برون چو فاخته از طوق بندگی
زلفت ز حلقه ای که به گوش صبا گذاشت
نبود حزین ، کم از رگ ابر گهر نثار
هر خامه ای که مصرع رنگین به جا گذاشت