ما را ز ما ستانی، ای دلربا! چه باشد؟
از یار ناموافق، دوری ضرورت آمد
گر ساعتی نشینی از خود جدا، چه باشد؟
از وصل خود بریدی، گویی چه جور دیدی؟
خود فصل ماجرا کن، جور و جفا چه باشد؟
شمع جمال موسی، شد برق و طور را زد
نار کلیم آن بود، نور خدا چه باشد؟
انوار مرشد روم، شد راهبر حزین را
گر همّتی بخواهی از اولیا چه باشد؟