حالیا جمعیتی کانجاست در عالم کجاست
گشت ویران ملک این عالم درو مردم نماند
منزل پر مردم معمور حالا آن سراست
بر نگردد هر که زین عالم بآن عالم رود
در خوشی و ناخوشی این معنی استدلال ماست
در نکویی و بدی کار دو عالم ظاهر است
هر که آن عالم بدست آورد این عالم نخواست
چون بیابد ذوق آن عالم درین عالم کسی
هست این دیر فنا آن عشرت آباد بقاست
بی مذاق سیر آن عالم ازین عالم چه سود
نفع ایام عمل موقوف هنگام جزاست
از بد و نیک جهان بگذر فضولی شاد زی
بی نیاز از هر دو عالم بنده خاص خداست