دیده حیران مه روی تو شد
تن چون موی مرا هر سر مو
بسته سلسله موی تو شد
سبب رغبت محراب مرا
میل طاق خم ابروی تو شد
باعث شوق طواف حرمم
نسبت خاک سر کوی تو شد
اشکم از هر مژه هر گوشه روان
بهوای قد دلجوی تو شد
خضر گویند بقا یافت مگر
کشته غمزه جادوی تو شد
شکوه ها داشت فضولی ز بتان
تو چه کردی که دعاگوی تو شد