منم که بی‌تو گرفتار صد بلا شده‌ام

منم که بی‌تو گرفتار صد بلا شده‌ام
به صد بلا ز فراق تو مبتلا شده‌ام
مگر به قوت ضعف بدن رسم جایی
چنین که در طلبت همره صبا شده‌ام
به درد و محنت بسیار من وسیله مپرس
نه اندکست که از چون تویی جدا شده‌ام
طبیب را چه دهم درد سر ز بهر دوا
چو من به درد تو مستغنی از دوا شده‌ام
هوای چشم سیاه تو در سرست مرا
که خاکسارتر از میل توتیا شده‌ام
ز بس که مست می حیرتم نمی‌دانم
که چیست حال من و این چنین چرا شده‌ام
فضولی از من بیچاره عقل و دین مطلب
که مبتلای بتان پری‌لقا شده‌ام
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *