لعبت بدیع

لعبت بدیع
ای سرو رسته از طرف جویبار بر
بر سرو و ماه سلسله مشکبار بر
ای لعبت بدیع و نگار بدیع چین
بر صورت تو فتنه بچین در نگار بر
جائی که گل رخت بود ایماه کی خرد
گلبرگ تازه را بدل خار خار بر
فصل بهار گشت برون آی سوی باغ
وز باغ باز خانه دل بی غبار بر
بنگر که فر باغ گلست ای نگار بس
کف را تهی مدار و بتنگ و کف آر بر
دو بلبلند ماده و نر بر کنار سرو
بر سرو ما ده لحن زند بر چنار بر
گوید یکی که سال نو آمد ز پار به
می پار سال نو کند از مرغ پار بر
گوید که بار دیگر خرم بهشت شد
باغبان بکس دو بسته مدار در
ایعاشق اندر آی و گل افشان بروی دست
وندر هم آر با صنم میگسار سر
می خور بگرد باغ و گل و کامکار گیر
بی مور و مار نیست گل کامگار گر
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *