رؤیای راحتی

رؤیای راحتی
در دور زندگی به جز از غم ندیده‌ام
یک روز خوش ز عمر به عمرم ندیده‌ام
گفتم ببینم اینکه شب راحتی به خواب
دیدم ز دست هجر تو دیدم ندیده‌ام
گفتند دم ز عمر غنیمت توان شمرد
من در شمار عمر خود آن دم ندیده‌ام
از سال و ماه و هفته و ایام زندگی
یک روز عید غیر محرم ندیده‌ام
از اولین سلاله آدم الی کنون
زین خانواده یک نفر آدم ندیده‌ام
چندین هزار رشته مهر و وفا گسیخت
یک رشته ناگسیخته محکم ندیده‌ام
با دیده خیال و تصور که ممکن است
گردد دو دل به هم یکی آن هم ندیده‌ام
جز طره پریش تو و روزگار خویش
ز اوضاع چرخ درهم و برهم ندیده‌ام
جز جام می که عقده‌گشای غم است و بس
کس در خرابه مملکت جم ندیده‌ام
عارف به غیر بارگه پیر می‌فروش
گردن برای کرنش کس خم ندیده‌ام
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *