قسمت تقدیر میخوانیم ما غمهات را
باعث شور قیامت قامت رعنات را
رونق بازار شکر خنده لبهات را
نایب عیسی مریم لعل روحافزات را!
قامتت را نارون سرمشق آزادی کند
ابرویت را ماه نو اقرار استادی کند
نرگست را مردمک تعلیم بیدادی کند
عشوهات با صد فسون آهنگ صیادی کند
الغرض خالی ندیدم از هنر یک جات را!
گر خرامد سرو آزادت به گلگشت چمن
شاخ طوبی بشکند از پا درآید نارون
خون شود مشک از خطت در ناف آهوی ختن
گل درد از عارضت جیب قبا و پیرهن
آفرین ای میر خوبان حسن بیهمتات را!
در بساط عارضت نرد تماشا باختم
اسپ ناکامی به راهت من ز فرزین ساختم
حلقه دام غلامی را به گوش انداختم
چون پیاده در رکاب توسنت میتاختم
از کرم یک ره نکردی شاه من رخمات را
طغرل از رمز لبت یک نکته افشا میکنم
شورشی در عرصه تحقیق برپا میکنم
حجتی من از خط لعلت هویدا میکنم
در میان شاعران ملک دعوی میکنم
شاهدم باشی تو نبود حاجتی اثبات را!