چون کبوتر در رواق کعبه مستی میکند
از بلندی کی رسم در ذروه آن آستان
طالع اقبال سستم سخت پستی میکند!
سرمه دارد آرزو چشم از غبار مقدمش
خاک پایش را جبینم پیشدستی میکند
هیچ کس در عشق لیلی نیست اینجا استوار
کی چو مجنون دیگری دعوای هستی میکند؟!
عجز باشد در طلب شمع دلیل مدعا
صد درست از مومیا یک دل شکستی میکند
فکر موزونم کنون طغرل در اقلیم سخن
حکم دیوان وزارت چون مهستی میکند