عطر گل های عنبری داریم
شهد میگیرد هر که از لب مان
گل ستان از دُر دری داریم
معدن عزتیم و کان غرور
گوهر ناب و جوهری داریم
نیستیم زار و مستند و ضعیف
زور بازو، دلاوری داریم
روز بد آیدی سر هر کس
ما جوانیم یاوری داریم
مشکل ما به هر کجا این است
از همه پیش داوری داریم
با همه فهم و دانش و فرهنگ
اصل قانون بربری داریم
سیلی بر روی دشمنان زده ایم
نا بجا فکری دلبری داریم
چشم مان روشن وخطا بینست
کمی از گوش خود کری داریم
آتش قدرت است در سر مان
هر یکی شوق رهبری داریم
ز هر طرف میزنند بما خنجر
بین خون ما شناوری داریم
دو کیلو خاک میخوریم هر روز
خصم را ذره پروری داریم
فرق در مذهب و لسان و نژاد
نبُوَد ما برابری داریم
است هر روز ماتم ملی
بسکه غصه سراسری داریم
پای وازیم در اتاق عمل
در شفاخانه بستری داریم
لاف مان کشته مردم دنیا
خودمان جنگ زرگری داریم
آخوند سفله دین فروشی کرد
ما به تن جامه ای زری داریم
با تمامی درایت و افکار
اندکی زود باوری داریم
گرچه صد پاره شد محبت ما
باز باهم برادری داریم
محمود از این شکایت ها بگذر
حال و احوال بهتری داریم
دوشنبه 17 حمل (فروریدن) 1394 هجری خورشیدی که برابر می شود به 06 اپریل 2015 میلادی سرودم
کابل افغانستان
احمد محمود امپراطور