دل ز دستم ربوده ای جانم

دل ز دستم ربوده ای جانم
سوختم سوختم بیا امشب
سخت نالان و دل گریزانم
سوختم سوختم بیا امشب
سینه پر شد ز راز پنهانم
سوختم سوختم بیا امشب
کودک مانده بین طوفانم
سوختم سوختم بیا امشب
اشک خون پر شده بدامانم
سوختم سوختم بیا امشب
داغ در دل بُود فراوانم
سوختم سوختم بیا امشب
نعش جا مانده در بیابانم
سوختم سوختم بیا امشب
لعل خون خورده ای بدخشانم
سوختم سوختم بیا امشب
پیش دشمن نکن تو ارزانم
سوختم سوختم بیا امشب
عاشق پاک لطف یزدانم
سوختم سوختم بیا امشب
همچو یوسف فتاده زندانم
سوختم سوختم بیا امشب
شب چراغ شب دوچشمانم
سوختم سوختم بیا امشب
مصرع تا سرکنم دیوانم
سوختم سوختم بیا امشب
سنگ و فولاد نیست انسانم
سوختم سوختم بیا امشب
من نمک خورده ای نمک دانم
سوختم سوختم بیا امشب
پیش پای تو جان به قربانم
سوختم سوختم بیا امشب
نیست تابی کنی تو بهتانم
سوختم سوختم بیا امشب
به هوا رفته است جولانم
سوختم سوختم بیا امشب
از رقیبان دل هراسانم
سوختم سوختم بیا امشب
به در کوی تو پریشانم
سوختم سوختم بیا امشب
ناز کن تا کنی تو احسانم
سوختم سوختم بیا امشب
جاده ای خون بود اسکانم
سوختم سوختم بیا امشب
دست چپ آیی است دکانم
سوختم سوختم بیا امشب
از جمع می کشان و رندانم
سوختم سوختم بیا امشب
خس امید طاق مژگانم
سوختم سوختم بیا امشب
غنچه ها را چو کاکل افشانم
سوختم سوختم بیا امشب
بی تو من زندگانی نتوانم
سوختم سوختم بیا امشب
نور خورشید خود بتابانم
سوختم سوختم بیا امشب
سر کفیده و پای عریانم
سوختم سوختم بیا امشب
رنجه از غیب گوی و شیطانم
سوختم سوختم بیا امشب
بسمل تشنه کام ایمانم
سوختم سوختم بیا امشب
در همه عمر باش مهمانم
سوختم سوختم بیا امشب
سرو نازک خیال و سلطانم
سوختم سوختم بیا امشب
گل زیبا باغ و بوستانم
سوختم سوختم بیا امشب
تا ابد رو ز تو نگردانم
سوختم سوختم بیا امشب
تک و تنها و خانه ویرانم
سوختم سوختم بیا امشب
مکن از عشق خود پشیمانم
سوختم سوختم بیا امشب
تابکی از تو من جدا بانم
سوختم سوختم بیا امشب
طفل نو پای این دبستانم
سوختم سوختم بیا امشب
امپراطور عشق و پیمانم
سوختم سوختم بیا امشب
محمود اینجا کشید پایانم
سوختم سوختم بیا امشب

بامداد سه شنبه 18 حمل 1394 هجری خورشیدی که برابر می شود به 07 اپریل 2015 میلادی سرودم
کابل افغانستان
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *