شود بباغی تو من ناله ای شبانه کنم؟

شود بباغی تو من ناله ای شبانه کنم؟
به روی تو نگه ای گرم و عاشقانه کنم؟
چو عندلیب مهاجر بخود پناهم ده
به سرو ناز چمنزارت آشیانه کنم
مران ز خویش که از هر که دردمند ترم
وگرنه زاری و، عذر و دوصد بهانه کنم
به بودن تو مرا هر چه است وفق مُرام
بمان کنار تو من عیش جاویدانه کنم
من از طنین تپش های قلب ات آگاهم
چه میشود که به تو راز دلبرانه کنم
اگر چه منتظرم لیک ناامید نییم
تسلی دل خود را به آب و دانه کنم
نکرد اثر به دلت واژه های نغز و بلند
دگر سخن به ره و، رسم عامیانه کنم
ز خودنمای و، بی اعتنای خسته شدم
بگو؟ چگونه من اصرار عاجزانه کنم
بیا و قلب مرا مُلک خویشتن بشمار
که من سپاس تو، تا حد بیکرانه کنم
روا مدار به “محمود” هرچه خواست دلت
که جرم هر گنه ات قصه و فسانه کنم

دوشنبه 16 جدی 1392 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 06 جنوری 2014 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *