عاشق کشی و جور دهی یاد نداریم
بسمل شدگان رهی معشوقه ای خویشم
باکِ ز کمان خانه ای صیاد نداریم
خون نگه تا دامن دل فرش نمودیم
بر لب سخن از ناله و فریاد نداریم
در قله ای پامیر زنیم تکیه و نازیم
در بادیه ها خانه دمی باد نداریم
با عام کنیم زندگی و خاص نشینیم
غیر از هوسِ مجلس انشاد نداریم
تحقیق به کار و عمل خلق نمایم
نا دیده و نا فهمیده ایراد نداریم
با سوختن و ساختن خویش بسازیم
از سرو چمن خاطره ای شاد نداریم
خار و خسِ خشکیده ای خود ارج گزاریم
در سر هوس طوبی و شمشاد نداریم
از حرف نکوییده ای جاهل بگریزیم
جُز مهر و محبت بخود استاد نداریم
پاس ادبِ اهل خرد را بشناسیم
زین جمع دگر خوبتر اوتاد نداریم
محمود ز حرص و هوسِ دهر گذر کن
بهتر ز اثر های تو اولاد نداریم
دوشنبه 05 جواز 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 26 می 2014 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور