در سری راهی تو به خون میکشد
درد که از هجر تو دارد تنم
دل ز همه کرده فزون میکشد
عطر تو تا میرسدم در دماغ
از دلم آرام و سکون میکشد
گلشن زیبای رخت ای پری
خِنگ خرد را به حرون میکشد
از سر و تا ناخن پا ناوکم
این طپش سینه جفون میکشد
طبع من از سرکشی وضع خویش
آتش خود را ز درون میکشد
بحر غریونده ای سودای من
خار و خس از خویش برون میکشد
اهل دل از رنگ دویی فارغ است
اطلس و هم بوقلمون میکشد
گر نمک از کان قناعت رسد
آدمی از جمع زبون میکشد
حلقه ای عشاق جهان جای ماست
محمود از این بزم جبون میکشد
یکشنبه 18عقرب 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 09 نوامبر 2014 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور