ما پیراهن آشنایان بسیاری
بر بند رخت این خانه دیدهایم
خودشان رفتهاند، نیستند، نمیآیند
و ما یک عده ابله خاموش
فراموش گریههای خویش
فقط ردپای ستارگان دریا را به دریا نشان میدهیم،
یعنی که دلمان خوش است
خواب ماه و کبوتر و بابونه میبینیم
تعبیر درنگ اندک دریا آیا
همان مراقبت مادرانه از حباب کمحوصله نیست؟
من یکی باور نمیکنم
که پیچک و پروانه از خوابهای خزانی باخبر شوند،
فقط سدر کهنسال همین کوچه میفهمد
که جای هر اره بر آرنج باغ
جوانهی خردی از خواب حادثه خواهد رویید.
یعنی روییده است، میروید
حالا باد
هر چه هم بازیگوش