کاشکی من هم به دنیا خانه ای می داشتم

کاشکی من هم به دنیا خانه ای می داشتم
خانۀ با ساغر و پیمانه ای می داشتم
زلف شیرینی به چنگم آمدی چون کوهکن
گر به کار عشقبازی شانه ای می داشتم
می گذشتم از سر و سامان دنیای دنی
همچو مجنون گر دل دیوانه ای می داشتم
نزد مردم قیمتی بودی مرا در بحر و بر
چون صدف در بر اگر دردانه ای می داشتم
می کشیدم من چرا امروز تکلیف خمار
گر سری با خادم میخانه ای می داشتم
عشقری در زندگی کی می شدم اهل قبور
گر ز یوسف طلعتان جانانه ای می داشتم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *