بگريه و به فغان سوی خانه ميگردم
هزار شكر كه استم گدای درگۀ عشق
به حشمت و به شكوه شهانه ميگردم
تو شب بخوابی و من گرد خانه ات تا روز
چو پهره دار به دور خزانه ميگردم
تویی به قصر رقيب و منم به محبس رشك
به هر نفس ز حسد قين و فانه ميگردم
به من محبت ليلی وشان جنون آورد
سر برهنه و پای برانه ميگردم
دچار هر كه شوم يك دروغ ميبافم
به جستجوی تو با صد بهانه ميگردم
از آن زمان كه دلم چاك گشت در غم عشق
به دور كاكل خوبان چو شانه ميگردم
به روز چون نتوانم ز بيم غير گذر
چو شبپرك سر كويت شبانه ميگردم
به كشوری كه منم ماده خصلتيست رواج
از آن سبب به لباس زنانه ميگردم