رقصد به سينهء من، آيا چساز دارد
محمود عزنوی را بايد غمی نباشد
چون در جهان حبيبی مثل اياز دارد
خوش بخت و خوش نصيب است در صحنهء محبت
آن عاشقی که يارش بسيار ناز دارد
اين رسم در محبت نو نيست از قديم است
بر قدر ناز معشوق عاشق نياز دارد
کس بی اجازه کاری نتوان درين زمانه
موچی و پتره گر هم خط جواز دارد
يار شکاری من هر روز در شکار است
تازی و بادپای و شاهين و باز دارد
گرديده پير چندان کز دست و پا فتاده
اين عشقری هنوز هم عشق مجاز دارد