افسوس که جان دارم و جانانه ندارم

افسوس که جان دارم و جانانه ندارم
يعنی که جوانبازم و قشخانه ندارم
عمريست که بی پا و سر و خانه بدوشم
جز ديده و دل ساغر و پيمانه ندارم
از بی سر و سامانی من هيچ مپرسيد
ديوانه ام و گوشهء ويرانه ندارم
از کوچه گذشتی و صلای تو نکردم
ای شوخ نرنجی بخدا خانه ندارم
در حلقهء گيسوی تو عمريست اسيرم
پروای دگر الچک و زولانه ندارم
در روی جهان تا که مرا نام و نشانيست
افسانهء عشقم دگر افسانه ندارم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *