‎خشك مغزان

‎خشك مغزان
‎خشك مغزانيكه از تقوا كر و فر مى كنند
‎دامن خورشيد را از معصيت تر مى كنند
‎هر كرا يابند دانا تر ز خود سر مى زنند
‎هر كجا بينند ادنا تر ، چو خود خر مى كنند
‎هر دو گيتى را همى سازند نذر اشتهار
‎خنده بر برباد كارى هاى هتلر مى كنند
‎دانش شان منحصر با ماگدولين است و بس
‎جمله ها حفظ خود از رومان ورتر مى كنند
‎آنچه نتوانند مى گويند با لاف و پتاق
‎آنچه مى گويند بر عكسش مكرر مى كنند
‎هر قدر ها بيشتر لاف از صداقت مى زنند
‎آنقدر ها كار هاى زشت و بدتر مى كنند
‎بشنوند ار عيب خود را از كسى ، بد مى برند
‎بر حقيقت گوى بر پا شور و محشر مى كنند
‎آه آه از دست خياطان استر ناشناس
‎هر زمان سر دوز را با نخ برابر مى كنند
‎انتخابات عجيب شان در خور خنديدن است
‎كاكه طيغون را به بومعشربرابر مى كنند
‎مى گمارند هشت تفتيش در كار وطن
‎كيسه بُر را بر سر دزدى مقرر مى كنند
‎راست گويند تا مقامى را بكف ناورده اند
‎چون رسند اندر مقامى كذب اظهر مى كنند
‎موتر سركار وقف چوچه هاى شان شود
‎كار هاى خانه را دايم بدفتر مى كنند
‎مى برند از ياد خود يكسر غريبى هاى دوش
‎روز ها غسل كلونيا و لوندر مى كنند
‎ديگران دادند با نورنگ صد ها رنگ نو
‎تا هنوز اين غافلان فاسور و پنچپر مى كنند
‎يارب اين نو دولتان را بر خر خودشان نشان
‎كاين همه قلب و دغل در كار داور مى كنند
‎استاد احمد ضيا قارى زاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *