‏‎شب باز سيه شد سر گيسوى تو وارى

‏‎شب باز سيه شد سر گيسوى تو وارى
‏‎سر زد ز افق ماه نو ابروى تو وارى
‏‎هر شب به خدا تا به سحر چشم ستاره
‏‎از خود بردم نرگس جادوى تو وارى
‏‎زيباست اگر روى تو تندست مزاجت
‏‎اى كاش بود خوى تو هم روى تو وارى
‏‎بسيار بجستيم در اين باغ و نديديم
‏‎يك سرو كه باشد قد دلجوى تو وارى
‏‎هر گرد كه از روى گلى افتد و خيزد
‏‎بر ديده كشم خاك سر كوى تو وارى
‏‎امروز گرفتست ضيا روزه اى غرقه
‏‎تا شب شكند زلف سمن بوى تو وارى
استاد احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *