‎شك

‎شك
‎چشم جهان تاريك بر زندگى گشادم
‎يك مشت مرده دل را آب حيات دادم
‎از تاب من اثر برد بيتابى ستاره
‎پا از كنام ناسوت آنسوترك نهادم
‎شيرازه بند هستى زنجيره ى نفس هاست
‎تعمير جسم من بين، قصرى ز خاك و بادم
‎ديگر ز ما مپرسيد راز درون پرده
‎يا حلقه ى پس در يا كور خانه زادم
‎حيرت مرا برون برد زين وادى پر از شك‎
‎دل از تو گر گرفتم، بر ديگرى ندادم
‎استاد ضيا قارى زاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *