چشم جهان تاريك بر زندگى گشادم
يك مشت مرده دل را آب حيات دادم
از تاب من اثر برد بيتابى ستاره
پا از كنام ناسوت آنسوترك نهادم
شيرازه بند هستى زنجيره ى نفس هاست
تعمير جسم من بين، قصرى ز خاك و بادم
ديگر ز ما مپرسيد راز درون پرده
يا حلقه ى پس در يا كور خانه زادم
حيرت مرا برون برد زين وادى پر از شك
دل از تو گر گرفتم، بر ديگرى ندادم
استاد ضيا قارى زاده