فلاطون؛ آن جهان علم و حكمت
كه حكمت را علم بود و علامت
شبى در محضر دانش پژوهان
كمى بگرفته خاطر بود و پژمان
يكى پرسيدش از ياران ارشاد
كه محزون مى نمايد از چه استاد؟
چرا استاد را دل واگرفته؟
چه غم بر طبعشان مأوا گرفته؟
فلاطون سر برآورد و چنين گفت
به فحواى ادب ناسفته دُر سفت
كه ما را جاهلى تعريف كرده
به زعم خويشتن توصيف كرده
چه غم زين بيشتر بايد كشيدن
كه وصف عاقل از جاهل شنيدن
استاد ضيا قاريزاده