‎كبوتر

‎كبوتر
‎اى كبوتر بخراسان برو آنجا كه تو دانى
‎برسان نامهء اين شاعر دلها كه تو دانى
‎قهرمان را و بقا را زمن خسته سلامى
‎بدعا ها كه تو بينى به سجايا كه تو دانى
‎بوسه زن تربت طوسى و نشاپورى و عطار
‎خيمه بر مرقد خيام بيارا كه تو دانى
‎بسرا پردهء والاى امام عربى رو
‎توتيا آور از آن خاك كف پا كه تو دانى
‎برو آنجاى كه مر صبح طرب را نبود شام
‎شب بى روز مرا نور بيفزأ كه تو دانى
‎تو و اسرار تجلا و سحرگاه خراسان
‎من و تاريكى و تنهائى شبها كه تو دانى
‎نغمه بركش برو آنجا كه خداجو رستگانند
‎فارغ از شيطنت آباد كنادا كه تو دانى
‎اين شياطين نسبان عاشق عقار و نقودند
‎نفسى فارغ ازين ننگ بياسا كه تو دانى
‎بگذاريد كه اين قوم سبكسار بميرد
‎بگرانبارى باد و خر عيسى كه تو دانى
‎تا شود زنده مرا خاطره ى چند ، بياور
‎رفتگانرا خبر از عالم بالا كه تو دانى
‎استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *