گوشت و ناخن

گوشت و ناخن
يكى قطره ز درياى خروشان
به ساحل خواست تا گردد خرامان
بيامد موج سيلى زد به رويش
كه نتوان ديد آب و خاك يك سان
تو آبى و صفا جوش ست رويت
صفايى در ضمير جستجويت
به اين صافى خطا باشد كه هرگز
كند خاك بيان مرگ بويت
ترا اى ناى از لب هاى نايى
مبادا هيچ قطع آشنايى
بسان شور و ساز از شعر شاعر
ندارد گوشت از ناخن جدايى
بيا از خاكيان يك بار بگريز
بيا با نوريان يك دم در آويز
ببين آفاق را از چشم انفس
ز سينه راز هستى تو فرو ريز
رساله ى نينواز
استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *