‍ چه لذت است به نوروز یا حمل بی‌تو

‍ چه لذت است به نوروز یا حمل بی‌تو
که طعم زهر هلاهل دهد عسل بی‌تو
به چارباغ سخی روز جنده‌بالا هم
فقط جماعت خلق‌اند و کل‌مکل بی‌تو
خدای من که تو را آفرید می‌دانست
که سوگ‌نامه شود اولین غزل بی‌تو
به جست‌وجوی تو گشتن میان گمشده‌ها
شدیم یک‌سره معتاد این عمل بی‌تو
قسم به عشق که شرمنده‌ایم از حافظ
ز بیت بیت غزل‌های مبتذل بی‌تو
دو روز مانده به نوروز تا به گل برسیم
به این بهانه بخندیم لااقل، بی‌تو
شقیقه‌های من آمادهٔ شلیک من‌اند
و مرگ نیست دگر غیر محتمل بی‌تو
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *