چقدر هاله و ابر است گِرد ماه به کابل

چقدر هاله و ابر است گِرد ماه به کابل
مسافران همه ماندند بی‌پناه به کابل
مگو که شهر مسافرکُش است، کاکه جوانش
نداشت ناله که سودا کند به آه، به کابل
تمام شهر پر از التهاب و دلهره‌ی جنگ
به خواب مرگ فرو رفته پادشاه به کابل
ز خواب سر بدر آرد به شوق بازشکفتن
علی‌الصباح درخت و گل و گیاه به کابل
ز بلخ رفتم و دیدم چه پایتخت غریبی
سیاهچاله‌ی شب بود و قرص ماه به کابل
قطار پشت قطار و بهشت‌های خیالی
دراین مسیر نیا، نیست ایستگاه به کابل
ز سور و سات پری‌خانه‌های آن خبری نیست
که شهر پر شده از آیه‌ی گناه به کابل
ز یاد مان نرود رنگ سرخ خون شهیدان
که هرچه هست سپید است یا سیاه به کابل
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *