درخشد خوشه خوشه در میان تاک‌ها انگور

درخشد خوشه خوشه در میان تاک‌ها انگور
به سان ساتگین‌های معلق در هوا انگور
گهی هم‌رنگ لاله، گه پیاله پر می روشن
گمانم خوب می‌فهمد زبان خاک را انگور
برای یک دو ساعت زیستن با حافظ و خیام
دلم دیوانه‌گی‌ها کرد: ها انگور… ها انگور
زمین گل، آسمان خورشید، دریا ماهی آورده
خدا گفتش چه آوردی؟ صدا زد ناخدا: انگور
پر از شهد است این قندیل آویزان به تاکستان
پری‌وار است، در دستش شراب جان‌فزا انگور
فدای چشم تو ساقی، بیاور آن می باقی
که مستی‌ها کند امشب ز های و هوی ما انگور
خدا حوا و آدم را ز باغ خویش بیرون کرد
بهانه بود گندم، سیب، یا انجیر یا انگور
یحیا_جواهری
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *