دیدم در این جزیره یک خنده‌وار جا نیست

دیدم در این جزیره یک خنده‌وار جا نیست
گنجشک هم که باشی در آسمان هوا نیست
آن‌جا کنار ساحل مردی ترانه می‌خواند:
امروز زنده‌گی کن؛ فردا که دستِ ما نیست
گیتار می‌زد و گفت: دنیا همین دو روز است
یک‌روز موج و توفان، یک‌روز ناخدا نیست
شب در وداع آخر تا صبح گریه کردم
ساز شکستن دل، آهنگ بی‌صدا نیست
این شهرِ دل‌شکسته از ماه و مهر خالی‌ست
غیر از هیاهوی باد دیگر برو ‌بیا نیست
صد تا غزل نوشتم عالی‌جناب لیلی!
یک بیت هم دریغا شایسته‌ی شما نیست
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *