گنجشک رنگکرده قناری نمیشود
در هفتخوان حادثه رستم ضرورت است
این فتح، با تضرع و زاری نمیشود
مثل حیاطِ خانهٔ همسایه، این کویر
وقتی نهال عشق نکاری… نمیشود
از اشک پُر شدم چه کنم؟ بُغض لعنتی
آنگونه راه بسته که جاری نمیشود
این عشق نیست لقلقههای زبانی است
معشوقه را چو دوست نداری، نمیشود
شاید که سالخوردهترین عاشقت منم
مردی که از شکست، فراری نمیشود
شاعر، فقیه و مفتی و شیخالحدیث نیست
قول و غزل «صحیح بخاری» نمیشود
یحیا جواهری