مشهورِ جهانیم به آنی که نداریم
غربت زده گانیم که در دهر نگنجیم
با نام و نشانیم به شانی که نداریم
هی ابن فلانیم چنینیم و چنانیم
حاتم همگانیم به نانی که نداریم
شادیم به فردای بهشت و عسل و حور
غرقیم به سودا و گمانی که نداریم
حوران بهشتی همگی منتظر ماست
ما مرد ترینان به فلانی که نداریم
از واهمهی دوزخ و از شهوت جنت
ظلمی که ندیدیم و زیانی که نداریم
لافیم به رستم که چه کس بود و چه ها کرد
بستیم دو خنجر به میانی که نداریم
سرمایهی دنیا سری ما ریخت مگر حیف
کاری ننمودیم و پلانی که نداریم
آنان که پریدند به بهرام رسیدند
ما تا سری پامیر توانی که نداریم