مهمان چشمان

مهمان چشمان

کاش میشد لحظهءمهمانِ چشمانش شوم
غرقِ دریای نگاه و صید مژگانش شوم
ترکِ هوشیاری نموده فارغ از دردو الم
محو عشق و الفتش گردیده قربانش شوم
گل بریزانم به پایش کوچه کوچه هر نفس
ازدل و جان محرمِ اسرار پنهانش شوم
در عبورِ زنده گی از پیچ و خم های زمان
شعرِ نابِ قصه های شام هجرانش شوم
دفترو دیوانِ خود کرده به نام نازنین
عاشقانه مست وسر خوش زیرِ فرمانش شوم
با ترانه با غزل وصفش نموده بی حساب
بلبل دستان سرای زلفِ پیچانش شوم
کاش میشد من حلیم در جنگلستانِ حیات
باده نوشِ استوارِ بزمِ پنهانش شوم
سید حلیم حلیم

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *