ای آنکه توئی لطف خدا نام تو مادر
بارَد به سرم حُب ز در و بام تو مادر
مادر توئی مستی ئی نعم از رب یکتا
من مست ز هر جرعۀ از جام تو مادر
مادر تو همانی که دگر نیست به دنیا
دنیا بکنم فرش دو اقدام تو مادر
حق بست مرا صورت وپروردی تو جانم
قربان همــه زحمت ایام تو مادر
خاص است ترا نام مرا بعد خداوند
اما بتو بخشید خدا عام تو مادر
من نطفۀ بیجان شده ئی بیـش نبودم
پرورده شدم در رگ و اندام تو مادر
پستان تو بگرفتـــم و شیر تو مکیدم
مخمور نگشتم بجزء از جام تو مادر
کردم شروع , اول ز تو آغاز وجودم
قربانِ شروعِ تو و انجام تو مادر
مادر توئی آن روشنی در قلب ضعیفم
آرامش من بوده ز آرام تو مادر
چشم تو سیه چهرۀ تو ماه شب تار
قربان شــــوم گونه گلفـام تو مـادر
پیش قد تو سرو چمن گشته خجالت
ای من به فدای قد و اندام تو مادر
از لطف ببخشائ اگر کرده خطائی
این طفلک کم تجربه و خام تو مادر
«واهِب» نکند طمع ز آ زادئی دنیا
کو رسته نخواهد , شود از دام تو مادر
صالحه وهاب واصل
فنلو—-هالند
01-05-2008