گفتا,گفتم

گفتا,گفتم
گفتا: کی میزند دَر , گفتم : منم غلامت
گفتا:چه خواهی از من , گفتم: فقط سلامت
گفتا : چه خواهی کردن گر از تو رخ بتابم
گفتم: که صبر ایوب , تا لحظۀ قیامت
گفتا : کی همرۀ تُست کز مرگ نیست باکت
گفتم: خیا لت ای مه , داد ست استقا مت
گفتا : کی راه بنمود تا قصر شاهئی من
گفتم : که عطر زلفِ پیچانِ مشکفـــــامت
گفتا : که دامنِ تر داری ز اشک دیده ؟
گفتم: که زردی ئی رُخ میبا شدم علامت
گفتا : چراست خالی دستت به درگۀ من؟
گفتم: گدائی حُسنم کم کن مرا ملامت
گفتا: برای وصلم باشد ترا چه عزمی؟
گفتم : وفا ز بنده , عدل از تو بی غرامت
گفتا : ترا چه خوشتر از نقل و صحبت من
گفتم : به رقص آیم چون بشنوم کلامت
گفتا : کجاست« واهِب» کز من خبر ندارد ؟
گفتم : که بیخود از خود از چاشنئی جامت
صالحه وهاب واصل
29-11-2008 هالند– فنلو
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *