می نویسم غزل از جور و جفای من و تو

می نویسم غزل از جور و جفای من و تو
تا شود فاش همه راز خطای من و تو

یاد آنگاه، به سرکوچه ی هم می گفتند
سخن از خوشترین ناز و ادای من و تو

یاد آنگاه که صد فصل شکوفا داشتیم
صد بهار نقش خط و آب و هوای من و تو

یاد داری که چه بر گوش دلم می گفتی؟
راز عاشق ترین قلب صفای من و تو

یا که بر دفتر بیت ها و غزل های دلم
میگماشتی همه از عشق و وفای من و تو

خوشترین بیت دل انگیز دلم، بود از تو
قلم و پنجه و دیوان بقای من و تو

رشته ی الفت ما از چه خطایی بگسست؟
که چنین تیره نمود روز و فضای من و تو

که چنین سنگ شدی شیشه ی دل بشکستی؟
که چنین بی حذر از پیش خدای من و تو؟

به کجا شکوه برم از دل بشکسته ی خود
که به سلطان نرسد آه و دعای من و تو

لانه شد مقبره ی عشقی که درهم شکست
و من و غمزده دل، درد جفای من و تو

لندن ۱۸،۶،۲۰۲۳

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *