عاری از باور بی نام و نشان می خواهم
جای این همهمه کذب جن و دیو صفتان
نشئهٔ آدمی در چرخ سلان می خواهم
جای این شوره گری بر دل بوستان خوار
جلوه بی نظیر سرو چمان می خواهم
جای هنگامه بی معنی این ریش داران
صوت پر مفهوم یک مثنوی خوان می خواهم
جای این مرده دلان بر سر جایگاه خطب
خطبه بیدلی بر گوش روان می خواهم
یا ز شهنامه به دربار خدایان پلید
رستم دیگری با تیر و سنان می خواهم
خوشتر از رقص سماع در نظر ناظر عشق
بر سر چوبه دار فتنه سران می خواهم
بشکند این همه بت های خدایان خطا
آنچه از صاحب این کون و مکان می خواهم
زندگی هرقدمی معنی عشق می گردد
آنچه بر آیینه قلب جهان می خواهم