تجلّی الهام

تجلّی الهام
و بر لبان تو ‌لب می‌نهم شباهنگام
که بامداد ستانم ‌به اوج مستی کام
در آن دقیقه‌ی سرشار از حدیقه‌ی عشق
شود ترنّم مستانه مصرعِ گل‌فام
نسیم همهمه‌پرداز خرّمی خواند:
میان سبزه‌ترین سبزه، جانِ من بخرام!
گل از حضور تو‌ گردد گلاب ناب‌ترین
و از نگاه تو گیرد شبانه نرگس جام
غریو موج برآشفته گر شود مغرور
خروش ساحل بی‌تاب می‌شود آرام
صفیر حکمت سیندخت می‌شود حاکم
و در نیام نهد خشم خنجرش را سام
شود شکفته سرودِ صفا و ‌مهر و وفا
به جای نفرت و نفرین و دشنه و دشنام
به هر کرانه کند تار و نی‌لبک مستی
به طرز تازه کشد نقش عشق را رسّام
و شعر شاعر شوریده می‌شود مشهور
به بلخ و قونیه، بغداد و گنجه و بسطام
و با ترنّم ترواژه‌های چشم دلم
سرود ساحل و دریا شود سلام سلام
جمال حضرت عشق است گوهرِ هستی
گهر شناس شناسد مقام سبز کلام
دمی که همهمه‌ی عاشقانه زد هویی
و از فراز فراسو تجلّی الهام
نوای نی‌لبکم‌از مجاز قنطره ساخت
به یُمن موهبتِ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکرَامِ.
عبدالغفور آرزو
۱۱/ ۷/ ۱۴۰۲ خورشیدی
۳ اکتبر ۲۰۲۳ م
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *