—————
تبعید شدگانیم و همهمهی عید؛
و تقطیع میکند ذهن برآشفتهام تبعید را؛
و با تن تبکرده میمویم به یاد یار و دیارم؛
و میبینم ابراهیم را با خنجری در دست؛
و اسماعیل را با تبسم «سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ.»؛
و پایکوبی ابلیس را؛
و میکاوم تار و پود رؤیای صادقه را؛
و میشنوم فریاد ابن عربی را:«خطا کرد در خواب خود…»؛
و فرو میروم سبکبال در سکوت سنگین؛
و خیره میشوم بر حضرت خیال
و با خرد ایمانبنیاد،
تعبیر میکنم رؤیت رؤیا را؛
و زمزمه میکنم چون سهراب:
«من درین تاریکی،
فکر یک برّهی روشن هستم،
که بیاید علف خستگیام را بچرد.»
عبدالغفور آرزو
چهارشنبه
۷/ ۴/ ۱۴۰۲ خورشیدی
آلمان