————
هیچ پرندهای پر نمیزند در خانهی مان
پُر از چهچه است خانهی پُر از گل و گیاه همسایه
و لبالب میشوم از ترانه و ترنّم
پشت بر دیوار،
مرور میکنم آسمان آبی را
و ترواژههای نسیم سحرگاهی را مزّه مزّه؛
و میجنبد دلم با جنبش سرشاخههای درختان؛
و در بیداری شنا میکنم در رؤیاهایم
و در ناخودآگاهم،
چکامه میشود اشکهای ناچکیدهام؛
و دل خوش میکنم به مرور برگهای مچاله شدهی خاطراتم؛
و میکَنَم چالهای را،
تا بنشانم درخت مجنونبید را
و بنوازم با نیلبک تنهایی:
تنها تویی،
تنها منم،
تنهاتر از تنها تویی
مجنونتر از مجنون منم،
لیلاتر از لیلا تویی.
عبدالغفور آرزو
شنبه
۱۷/ ۴/ ۱۴۰۲ خورشیدی
۸ جولای ۲۰۲۳م
هانوفر