آسمان منتظر خندهی خورشیدی تست
و سهتارم همه شب مویه به یاد تو کند
پر پرواز مرا باز کند گیسویت
خرمن زلف تو افشان بادا
من نه آنم که بگویم ای یار
«زلف بر باده مده تا ندهی بربادم»؛
من که برباد شدم خانهی عشقت آباد
در فضایی که منم کاغذباد
تار گیسوی تو مستانه دهد پروازم
و در آن آبی سرشار از عشق
میسرایم غزل نابترین لبخندت.
آسمان منتظر خندهی خورشیدی تست
و سهتارم همه شب مویه به یاد تو کند.
عبدالغفور آرزو