قامتِ خمگشته را در زیر سروی راست کرد
از جوانان وطن آزادهای درخواست کرد
تا سرانگشت خرد نقّاد شد، تدبیر پیر
موی را در نیمههای شب جدا از ماست کرد
باور عصیانگرش شد کاوهی ضحاککُش
طرح بنیادِ رهایی بیکم و بیکاست کرد
با نگاه روشنش کژتابی اندیشه را
با پیامِ بامدادی یک قلم سرراست کرد
بر جوانان جرأتِ پرسشگری را پیر داد
یک عصا عصیانگری را پیر با تدبیر داد
خامهی شکآفرینش آنچنان انشاد کرد
چامهی سبز خرد را جاودان نقّاد کرد
چامهی بارانی اش آرایهی بحر و بر است
جاری اندیشهاش توفان دریاپرور است
با عصایش بر زمین آهنگ خورشیدی نوشت
با نگاه نافذش فرهنگ خورشیدی نوشت:
گر خرد نقّاد گردد موج آزادی خوش است
بر بلندای عدالت اوج آزادی خوش است
از جوانانخردمند وطن درخواست کرد
پیر دریادل کمانِ قامتش را راست کرد
باور عصیانگرش شد کاوهی ضحاککُش
طرح بنیادِ رهایی بیکم و بیکاست کرد
عبدالغفور آرزو
هانوفر
۱۴۰۲ / ۲ / ۹