تنهاترین

تنهاترین
آسمان دلتنگ و باران مست و من تنهاترین
می‌کشد دلتنگی‌ام فریاد بی‌معناترین
بار صد معنا به دوشِ معنیِ بی‌معنی‌ست
با شهود دل نماید نشئه را انشاترین
قطره از روز ازل دریای خاموش است و بس
در سرشکِ عاشقِ وارسته بین دریاترین
گر پیمبر ناخدا گردد چه باک از خشم موج
دین توفان‌دیده می‌گردد چرا دنیاترین ؟
دل به دریا زن اگر دریادلِ توفنده‌ای
با تلاطم هم‌زبانی می‌کند ایماترین
از اشارت تا بشارت یک تبسم راه نیست
می‌شود با یک تجلّی سینه‌ات سیناترین
طور ما طرحِ دگر افکند در میدان عشق
کز تحیّر بی‌عصا گردید هان موساترین
شور مجنون را نمی‌داند شعوری بی‌شرر
می‌کند تفسیر هستی را فقط لیلاترین
می‌نوازد عاشق آشفته در شب‌های تار:
آسمان دلتنگ و باران مست و من تنهاترین
عبدالغفور آرزو
آلمان
۲۰/ ۸/ ۱۴۰۲ خورشیدی
۱۱ نوامبر ۲۰۲۳ م
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *