رو به رویای قشنگت بارها خوابیده بودم
حرف شیرین خواب زیبا گفته بودی دیده بودم
با سرانگشت نوازش از گیاه بوسه هایت
میوه هایی مثل آتش با ظرافت چیده بودم
من نگاهم از خیالت تر شد اما مثل شبنم
از خجالت سکته کردم چون ترا فهمیده بودم
پیچکی دیوانه بودم توی سودا خیز پایت
ناخودآگاهانه مجنون بارها رقصیده بودم
راز ابروهای نازت ناز چشم نیمه بازت
بارها در اوج مستی از خدا پرسیده بودم
احمد پروین