برو ولی دل من را دوباره جا نگذاری
و بندگان گنه را تو بی خدا نگذاری
ز شیشه های شکسته حذر که پا بخراشد
به روی قلب شکسته دوباره پا نگذاری
پرنده چون بشکاند قفس غریبه بگیرد
دلم پرنده وحشی شبی رها نگذاری
بدون تو چه بمیرم چه زنده باشم عزیزم
مرا ز خود که خدایی دگر جدا نگذاری
نیازمند تو هستم برای نغمۀ نازت
سکوت خسته من را تو بی صدا نگذاری
احمد پروین